- لوه بنی
وسیله ای چوبی و حلقوی که از گیاهی به نام ممینه mamine یا شاخه
معنی لوه بنی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(فُ وَ / وِیِ بَرْ ری)
لغت نامه دهخدا
بلسکی است. (فهرست مخزن الادویه). روناس بیابانی. حب الصبیان. (یادداشت مؤلف)
(نِ)
لغت نامه دهخدا
بینندۀ گوه، کسی که نگهبانی میکند از فرناک و آنجا را پاک و پاکیزه می نماید، (فرهنگ شعوری ج 2 ص 325) (ناظم الاطباء)
(لِ لِ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان ولوپی بخش سوادکوه شهرستان ساری، واقع در 11هزارگزی راه شوسه و راه آهن شاهی به تهران. کوهستانی، معتدل، مرطوب و مالاریائی و دارای 75 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود خانه چرات. محصول آنجا برنج و غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
نام شهری به هند میان تولیشر و بگه. (ماللهند بیرونی ص 102)
رجوع به ماللهند بیرونی ص 162 شود
(پَ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان لاهیجان است که 331 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
(لِ)
لغت نامه دهخدا
نام کوهی است. ابومحمد الاسود گوید: لبنی در بلاد جذام باشدو ابوزیاد گوید عمرو بن کلاب راست. (معجم البلدان)
(بُ نِ)
لغت نامه دهخدا
دهی از بخش قصرقند که در شهرستان چاه بهار واقع است و 160 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
قسمت بندی کردن زمین کشاورزی
ابنی، بن قل، زیرآبی، شنای زیرآب
روستایی از توابع تنکابن
آن چه که در ته لاوک به جا مانده باشد
چوبی که به عنوان اهرم به ریسمان دسته ی علوفه یا هیزم وصل
نمد مالی
خیس شدن
سایه بان پرده ای که از نی بافند، حصاری که از نی درست کنند
سوختن با آب جوش
شنیده شده، گوشزد، سخن رازگونه و آهسته، سخن زیر گوشی، عمل سر بریدن گاو گوسفند در جشن ها و عروسی ها
گوسفند یا گاوی که هنگام ورود عروس به خانه ی داماد به او هدیه
از توابع ولوپی قائم شهر